مامان:

-نوچ..نوچ..نوچ..با این موهای بلند میخوای برای شاهزادت طناب بندازی راپنزل؟

-مامان، فکرشم نکن من دوباره پیش اقدس خانم نمیام!

-باشه پس میبرمت پیش اکرم خانم!!

-ماماااااان...

-حرف نزن راپنزل!!بدو برو لباستو بپوش وگرنه...

یک لباس پوشیدن منو مامانم دنبال تر...

مامانم منو به زور به سمت آرایشگاه یا بهتره بگم

شکنجه گاه دخترانه اکرم خانم

کشوند!

وقتی که رفتم اونجا

اولین چیزی که دیدم این بود:

داد زدمو گفتم

نهههههههههههههههه

زمان مرگ من فرا رسید!!

مامانم خیلی شیک بهم گفت:

-خفه شو!

به دستیار اکرم خانوم گفت

-اکرم خانوم کجا تشریف دارن؟

-امروز اینجا نیستن،

رفتن

-کجا رفتن؟!

-مسافرت!!!!

حسی که من اون لحظه داشتم

وبا خیالی راحت به خونه برگشتیم

امیدوارم اکرم خانم و اقدس خانم

هرجاکه هستن

همون جا باشن و دیگه برنگردن!!

تقیدیم به

دخترایی که از این کار بدشون میاد